تا به حال درباره “برندینگ” یا همان “برندسازی” مطلبی خواندهاید؟ خیلی طبیعی است که این مفهوم، حتی بعد از اینکه دربارهاش مطالعه میکنید، کمی سخت به نظرتان بیاید!
درباره معنای کلمه برندینگ، سردرگمیهای زیادی وجود دارد؛ چه برسد به اجزای آن! مهمترین دلیلش هم این است که نمیتوان یک پاسخ واحد به این سوال داد، که برندینگ دقیقا چیست؟!
دیکشنری کمبریج میگوید: برندینگ، عملی است که به یک شرکت نمادی خاص میدهد تا محصولات (کالا یا خدمات) خود را تبلیغ کند. |
شاید روزهای اول که بشر با برند و برندسازی آشنا شده بود، این تعریف درست به نظر میرسید؛ اما این روزها، برندسازی، خیلی فراتر از چنین تعریفهایی رفته است!
شاید بهتر باشد قبل از اینکه سراغ آشنایی با “برندینگ” برویم، با کلمه “برند” آشنا شویم. مقالهی “برند، راز منحصر به فرد بودن شما” را بخوانید، تا در درک این مفهوم به شما کمک کند.
یکی از بزرگترین چالشها در درک برندینگ، مفاهیمی است که با آن اشتباه گرفته میشوند. اگر میخواهید خوب بفهمید “برندینگ چیست”، شاید بهترین کار این باشد که اول متوجه شویم “چه چیزهایی برندینگ نیست”!
شما با دانستن همین موضوع، از خیلیها جلوتر هستید..
شرکتهایی که خدمات برندینگ انجام میدهند، حتما این جمله را زیاد شنیدهاند که “من میخواهم برندسازی انجام دهم. میتوانید یک لوگو برای من طراحی کنید؟!” البته اگر راستش را بخواهید مقصر، شرکت نیست. مقصر اصلی بسیاری از وبسایتها هستند که ادعا میکنند برای شرکت شما برندسازی میکنند؛ ولی در نهایت تنها کاری که انجام میدهند، طراحی لوگو برای برند شماست! خب طبیعی است که مردم گیج شوند…
واقعیت این است که طراحی لوگو، تنها یکی از جنبههای متعدد فرآیند برندسازی است. در حقیقت همان قسمت کمی از کوه یخ است، که از آب بیرون آمده و برای همه قابل دیدن است…
در حالیکه هویت بصری یک برند و زیبا بودن طراحیهای کلی آن در بسترهای متفاوت، نقش کلیدی در برندسازی موثر دارد، ولی زیباترین طرحها هم نمیتوانند تجربه بد مشتری را جبران کنند! باید بدانید برند، خیلی فراتر از هویت بصریاش است. – از مدیریت گرفته تا ارتباطات.
البته این موضوع کاملاً درست است که برندسازی، به تبلیغات مرتبط است. اگر به تاریخچه برندینگ نگاه کنیم، پروژههای برندسازی، اکثرا توسط شرکتهای تبلیغاتی بزرگ انجام میشدند. اما برندسازی، رشد و توسعه زیادی داشته است. این موضوع، ما را ملزم میکند که برای برندینگ کسب و کارمان، حتما از یک متخصص در این حوزه کمک بگیریم. متخصص کسی است که با بررسی ابعاد مختلف، نحوه و زمان تبلیغات را به عنوان جزئی از فرآیند برندینگ، برنامهریزی میکند.
علاوه بر آن، تبلیغات، معمولاً بر دستاوردهای کوتاهمدت متمرکز است؛ و بر یک جنبه خاص مانند کیفیت یا قیمت محصول تأکید میکند. مانند افزایش فروش یک محصول، در یک بازه زمانی معین. درحالیکه برندسازی جامعتر بوده و تقریباً تمام ابعاد کسب و کار را در بر میگیرد.
نکته مهم: تبلیغات، فرآیند ترغیب افراد به خرید از برند است.
هرچند سه مفهوم بازاریابی، تبلیغات و برندسازی، همگی به هم مرتبط هستند، اما در مقایسه با برندسازی، بازاریابی و تبلیغات به هم نزدیکتر بوده و اهدافشان اکثرا مشخص و قابل اندازهگیری است. تبلیغات، بر وادار کردن مردم به خرید تمرکز دارد و بازاریابی، به گسترش روابط بین برندها و مخاطبانشان. با اینکه این ارتباطات، نقشی کلیدی در ایجاد برند ایفا میکند، ولی باید تفاوت این دو مفهوم را در نظر داشت!
از آنجا که بیشتر برندهایی که سر زبانها افتادهاند و دربارهشان صحبت میشود، برندهای بزرگ جهان هستند، جای تعجب نیست که اکثر مردم تصور کنند برندسازی، مختص شرکتهای بزرگ است.
میتوان از این زاویه هم به قضیه نگاه کرد که کسب و کارهای بزرگ، از برندسازی خوب برای رشد و حفظ موقعیت خود در بازار استفاده میکنند و به همین دلیل است که مردم آنها را میشناسند!
ولی واقعیت این است که همان اصول برندسازی در مورد شرکتهای بزرگ، در شرکتهای کوچک هم اعمال میشود. تنها تفاوت این است که برندینگ، در آن کسب و کارها پیچیدهتر بوده و مدیریت سختتری هم دارد.
خیلی از کسب و کارها، به محض اینکه هزینههای برندسازی را متوجه میشوند، به ارزشهای آن برای کسب و کارشان شک میکنند! راستش را بخواهید هنوز خیلی از مردم تصور میکنند برندینگ برای کسب و کارشان بازگشت مالی ندارد و یک ارزش واقعی (شما بخوانید پول)، برای سازمانشان ایجاد نمیکند!
ولی واقعیت این است که آنها این واقعیت را فراموش میکنند که یک برند قوی، دارایی بسیار بزرگی است!
با یک برندینگ درست و حسابی است که شما دیده میشوید و محصولتان فروخته میشود. همچنین، سرمایهگذاران و کارمندان با استعداد، همیشه ترجیح میدهند با شرکتی همکاری کنند که برند آن، از جایگاه خوبی برخوردار باشد!
اگر میخواهید کمی بیشتر بفروشید، بازاریابی یا تبلیغات انجام دهید. ولی اگر می خواهید افرادی که آن محصولات را خریدهاند، دوباره از شما خرید کنند و سراغ رقیبانتان نروند، باید برندسازی انجام داده و وفاداری مشتری به برند را ایجاد کنید.
البته اینکه تعیین کنیم برندینگ تا چه حد بر فروش تاثیر مستقیم دارد، ممکن نیست. برندینگ، تا حد زیادی بر اعتماد به شرکت، شناخت و درک بیشتر مشتری از کسب و کار مربوط است.
خب! تا اینجا درک خوبی از این موضوع پیدا کردهایم که برندسازی، چه چیزهایی نیست! بهتر است حالا به این بپردازیم که برندسازی چیست؟
اگر به طور خلاصه، “برند” را تصوری تعریف کنیم که مردم از کسب و کار شما دارند، “برندسازی” به زبان ساده، فرآیند ایجاد و مدیریت این ذهنیت است.
میدانید این ذهنیت چطور به وجود میآید؟ افراد، تمام تجربیاتی که در گذشته از برند شما داشتهاند را با انتظاراتی که از عملکرد شما در آینده دارند، ترکیب میکنند، تا ذهنیت خود را از برند شما تشکیل دهند.
تجربیات گذشته میتواند هرچیزی باشد! میتواند شامل تجربه استفاده از محصول شما یا حتی یک نگاه کلی به وب سایتتان باشد. حتی میتواند بازدید از فروشگاه فیزیکی شما یا تعامل با کارکنانتان باشد.
واقعیت این است که تجربیات آنها، در حقیقت واکنشی عاطفی است که به عنوان خاطره مثبت یا منفی از کسب و کار شما، در ذهنشان ثبت میشود. انتظاراتشان هم بر اساس همین تجربهها یا مطالبی که از برند شما خوانده یا شنیدهاند به وجود میآید!
نکته مهم: اینکه شما چطور میتوانید برای مردم ذهنیت بسازید، دقیقا همان برندسازی است!
برندینگ میتواند یک چارچوب محکم، برای توسعه و رشد کسب و کارتان باشد.
یک چارچوب در مرحله اول، باید مجموعهای از ارزشها باشد که شما و سازمانتان را هدایت میکند.
ارزش، اصول و قوانینی هستند که مبنای تفکرات ما را تشکیل میدهند. |
این ارزشها، باید بر هرکاری در کسب و کارتان انجام میدهید، تاثیر بگذارند. در این صورت است که تمام قسمتهای کسب و کار شما، یکپارچه میشود.
بگذارید با یک مثال برایتان توضیح دهیم. تصور کنید قسمتهای مختلف کسب و کار شما، اعضای گروه سرودی هستند که وقتی میگویید همه با هم سرود بخوانند، هرکس اولین شعری که به خاطر دارد را شروع میکند. در این وضعیت که هرکس شعر خودش را میخواند، گروه سرود کسب و کارتان به هم ریخته و شلوغ است. در ضمن، صدای شما به هیچجا نمیرسد. یک روز تصمیم میگیرید مربی سرودی به نام برندینگ استخدام کنید تا کسب و کارتان را از این اوضاع اسفناک نجات دهد!
برندینگ، به تمام اعضای گروه یاد میدهد که یک سرود مشخص و خاص را، هم صدا و دقیق بخوانند. این موضوع باعث میشود تا همه هماهنگ شوند و صدای کسب و کارتان، به گوش همه برسد. این کار، دقیقا کاری است که برندینگ با کسب و کار شما میکند!
فکر میکنیم برایتان واضح شده است که برندینگ چه تاثیری بر کسب و کارتان دارد. با این حال بد نیست تا بیشتر با مزایای آن آشنا شویم.
۱. برندینگ، هدف شما را روشن و واضح میکند.
۲. برندینگ به شما اعتبار میدهد.
۳. برندسازی باعث جذب سرمایهگذار میشود.
۴. برندینگ، آگاهی و توجه نسبت به کسب و کار را افزایش میدهد!
نکته مهم: هدف نهایی از برندینگ، ایجاد تعادل مناسب بین “اطلاعاتی است که از کسب و کار ما به مشتری داده شده” و چیزی که “مشاهده” و “تجربه” میکند.
شاید بتوانیم مراحل برندسازی را به پنج بخش اصلی تقسیم کنیم:
صاحبان برندهای موفق، هیچوقت بیگدار به آب نمیزنند. آنها همیشه محققهای خوبی هستند.
در این مرحله، باید اطلاعات خیلی زیادی جمع آوری کنید. شما باید تا میتوانید درباره هرچیزی که به برندتان مربوط میشود بدانید! باید سرچ کنید، تحقیقات میدانی انجام دهید، جلسات همفکری برگزار کنید و به هر کاری که فکر میکنید باعث میشود اطلاعات زیادی به دست بیاورید اهمیت بدهید.
بگذارید دقیقتر برایتان توضیح دهیم که باید درباره چه چیزهایی تحقیق کنید:
اولویت اول، درک ماموریت، چشمانداز، بازارهای هدف، ارزشهای برند، شخصیت برند، نقاط قوت و نقاط ضعف خودتان است.
کریستا نهر (Krista Neher)، کارشناس بازاریابی و پرفروشترین نویسنده دیجیتال مارکتینگ، میگوید:
برندسازی را با دانستن اینکه که هستید و چه میخواهید شروع کنید؛ اعتبار خود را اطراف آن بنا کنید و آن را به صورت قانعکننده به مشتری ارائه دهید.
شما باید به سوالات زیر پاسخ دهید:
برند فعلی شما چه چیزی را بیان میکند؟ آیا به کاری که انجام میدهید یا محصولی که ارائه میدهید مربوط است؟ آیا به خاطر سپردن آن آسان است؟
هویت برند، لوگو، شعار، رنگها، فونتها، و… همه و همه، برند شما را تشکیل میدهند. آنها به شما این امکان را میدهند که ببینید چه چیزی در حال حاضر مفید و سودده است و چه چیزی را میتوانید بهبود دهید. در اغلب کسب و کارها، عناصری وجود دارند که لازم نیست تغییر کنند و میتوانند تداوم داشته باشند. ولی خیلی چیزها هم هست که باید بهینه شوند.
برای فهمیدن اینها، میتوانید جلساتی تشکیل دهید و نظر مدیرانتان را درباره این سوالات (ترجیحاً به طور غیرمستقیم)، بپرسید. میتوانید از آنها سوال کنید”شخصیت برند ما چیست؟” یا “از ۳ کلمه برای توصیف برندمان استفاده کنید.” این کار، نمای بسیار گسترده و خوبی از چیزی که هستید برایتان ایجاد میکند.
تصور فعلی مشتری از برند شما چیست؟ آیا مردم در مورد شما چیزی میدانند؟ مشتریان و کارمندان شما در مورد برند فعلیتان چه احساسی دارند؟
برند شما با مردم چگونه رفتار میکند؟ آیا باعث ایجاد تجربه مثبت در مشتریها میشود؟ اگر جوابتان مثبت است، آیا این اتفاق در هربار تجربه تکرار میشود؟
شما چه مشکلی را برای مشتری حل میکنید؟ یا چگونه محصول (کالا یا خدمت) شما این مشکل را حل میکند؟
طراحی برندتان در موردتان چه پیامی منتقل میکند؟ آیا به طور درست نشان میدهد کسب و کار شما به چه شکل است؟
نکته مهم: تحقیق، برای بررسی موقعیت فعلی و تعیین اینکه برند باید در کدام جهت حرکت کند تا پتانسیل خود را به حداکثر برساند، ضروری است.
خیلی اهمیت دارد که بدانید: چشم انداز صنعت شما چگونه است؟ چه کسی راه حلهای مشابه شما را ارائه میدهد؟ چه فرصتهایی برای شما وجود دارد؟
جمع آوری اطلاعات است که منجر به شناخت برند رقبا، هویت بصری آنها و نحوه درک آنها از حوزه کسب و کارتان میشود. هدف از این کار، این است که بتوانیم بگوییم “چرا مشتریان باید محصولات ما را به محصولات دیگران ترجیح دهند؟” و اینکه “چگونه میتوانیم متفاوت به نظر برسیم؟”
شما باید بدانید قصد دارید مشکلات چه کسانی را حل کنید؟ آیا آنها متوجه حضور شما هستند؟ چه چیزی آنها را به آنچه شما ارائه میدهید، علاقهمند میکند؟
خیلی اهمیت دارد که چگونه و کجا با مخاطبان خود ارتباط برقرار میکنید؟ در مورد خودتان چه میگویید؟ آیا به آنها گوش میدهید؟ آیا بین شما تعامل وجود دارد؟
پس از تکمیل مرحله تحقیق، میتوان از آن گزارشی تهیه کرد که بر اساسش بتوانید استراتژی برند خود را توسعه دهید.
داشتن یک استراتژی خوب برای برند، به این بستگی دارد که مرحله اول را چقدر با کیفیت و دقیق انجام داده باشیم. این مرحله، برای تثبیت ارزشها، آرزوهای تجاری و چشم اندازهای برندتان در آینده است.
نکته مهم: برای نشان دادن جهتی که یک برند باید پیش بگیرد تا رشد کند، داشتن یک استراتژی برند، ضروری است.
یک استراتژی برند باید مولفههای زیر را داشته باشد:
توسعه استراتژی برند، به ترکیبی از تفکر منطقی و تخیل خلاق نیاز دارد تا بتواند یک فرآیند کارآمد طراحی کند. این استراتژی، باید هم در داخل و برای کارمندان، و هم در خارج از شرکت و مشتریان به درد بخور باشد.
البته اغلب اوقات، یک استراتژی جدید کامل، نیاز نیست. ممکن است برخی از عناصر، از قبل تعریف شده و در جای خود قرار داشته باشند. فقط لازم است عناصر با هم ترکیب شوند تا یک پیام و هویت یکپارچه ایجاد شود.
برای اینکار باید درباره طراحی بدانیم.
مرحله طراحی، مرحلهای است که ارزشهای برند را به راه حلهای عملی، مانند هویت بصری به یاد ماندنی و معنادار تبدیل میکند. پس از مطالعه، تجزیه و تحلیل گزارش استراتژی، طراحان، از تجربه، شهود، تخیل و خلاقیت خود برای ایجاد یک هویت بصری در برند استفاده میکنند. این هویت بصری، شامل اجزای زیر است:
لوگو، مهمترین دارایی بصری کسب و کار شما است! بنابراین باید به گونهای طراحی شود که ماهیت برند شما را در سادهترین و گویاترین شکل ممکن، به تصویر بکشد.
مجموعهای از فونتها انتخاب میشوند. سپس سبکهای تایپوگرافی و طرحبندی فونتها را مشخص میکنند تا برند شما حتی در سادهترین شکل، جالب و قابل تشخیص باشد.
ارتباط نام تجاری شما با رنگهای منحصر به فرد، به مردم کمک میکند، تا سریعتر آن را تشخیص دهند.
هویت بصری برند شما در موقعیتهای مختلف، از جمله در پلتفرمهای دیجیتال ارائه میشود. اینجا مشخص میشود که برند شما چگونه میتواند در یک وب سایت یا یک برنامه در تلفن همراه به نمایش گذاشته شود.
پیشنهادهایی که برای کارت ویزیت، بروشور، بسته بندی، تبلیغات و کتابچهها باشد را، هویت بصری چاپ شده میگویند.
موشن تصاویری انیمیشنی است که با نرمافزارهای مختلف، حرکت به آن اضافه میشود. اجزای متحرک، واقعاً توجه را به خود جلب میکند.
این مرحله برای زمانی است که میخواهید هویت برندتان را به همه نشان دهید. اینکار پله به پله و با برنامهریزی دقیق انجام میشود. اینکه چگونه و چه زمان، جنبههای خاصی از برند شما در کانالهای مختلف به نمایش گذاشته میشوند، مهم است.
مثلا ممکن است تا مدتها برای برندینگ، فقط بر روی طراحی محصول و بسته بندی کار کنید و زمانی دیگر بر روی تبلیغات! حتی شاید لازم باشد مدتی بر روی سئو کردن وب سایت کسب و کارتان زمان بگذارید تا بتوانید بیشتر از رقبایتان دیده شوید.
درِ گوشی و در پرانتز بگوییم که در این مورد آخر، ما میتوانیم کمکتان کنیم. کافی است با متخصصین سئو ما درباره وب سایت کسب و کارتان مشورت کنید. میتوانید فرم زیر را پر کنید تا خودشان با شما تماس بگیرند!
مدیریت داراییهای برند، مستلزم تعهد بلندمدت اعضای شرکت، برای ایجاد و حفظ برند است.
خب راه حل چیست؟ این است که اول، راه اندازی برند داخلی و سپس خارجی را در اولویت بگذاریم.
این مهم است که ابتدا، برند را به صورت داخلی راه اندازی کنید، تا اطمینان حاصل شود که همه کارمندان، همانطور که پیشتر در مثال گفتیم، یک سرود مشترک میخوانند.
از نظر درونی، کارکنان باید بدانند چرا برند مهم است، چه چیزی را نشان میدهد، چه معنایی دارد و چگونه میتوانند از طریق آن، با مشتری تعامل کنند. ایجاد احساس مشارکت در کارمندان، میتواند به آنها کمک کند تا برند، واقعاً برایشان اهمیت داشته باشد!
نکته مهم: موفقیت بلندمدت برند، با جذب کارکنان شرکت به برند به دست میآید؛ و نتیجهاش انتشار ارزشها و شخصیت برند، از طریق هرکاری است که کارکنان انجام میدهند.
برندینگ عناصری دارد که در شکل زیر برایتان نشان دادیم:
نامی که برند را به آن میشناسند. (Brand Name) |
هویت برند و چیزی که برند میخواهد مردم دربارهاش فکر کنند. (Brand Identity) |
چیزهایی که برند را تداعی میکنند. (Brand Association) |
درک یا تصویر برند در ذهن مردم. (Brand Image) |
شخصیت یا ویژگی انسانی که به برند نسبت داده میشود. (Brand Personality) |
آگاهی یا میزان آشنایی مردم با برند (Brand Awareness) |
شناخت برند از طرف مردم (کمی بیشتر از آگاهی داشتن) (Brand Recognition) |
صدا و نحوه سخن گفتن برند با مردم (Brand Voice) |
تجربه مردم از برند (Brand Experience) |
صفات و ارزشهای اصلی برند (Brand Attributes) |
جایگاهیابی برند در مقایسه با رقبا (Brand Positioning) |
ارزش برند فارغ از محصولی که ارائه میدهد (Brand Value) |
ارزش ویژه برند یا تاثیری که برند در خرید محصولاتش دارد (Brand Equity) |
توانایی مشتریان در بخاطر آوردن برند (Brand Recall) |
نقاطی که برند و مشتری با هم تعامل دارند (Touch Points) |
مدیریت و مراقبت از برند (Brand Management) |
پیام برند (Brand Message) |
سفیر برند (Brand Ambassador) |
توسعه و بسط برند (Brand extension) |
شکاف یا فاصله برند بین وعدهها و عملکرد (Brand gap) |
داستان و تاریخچه برند (Brand Story) |
وعدهای که برند به مشتری میدهد (Brand Promise) |
فرهنگ و باید و نبایدهای برند (Brand Culture) |
یکی از مسائلی که میتواند فرآیند برندسازی را از همان ابتدا مختل کند، داشتن ایدههای غیرواقعی یا نامشخص درباره فرآیند برندینگ است. اگر خوب درباره برند بدانید و متخصص خوبی برای اینکار در کسب و کارتان داشته باشید، قطعا جلوی این مشکل را میگیرد!
در برندسازی، نمیتوان عجله کرد! مطمئن شوید که زمان، ظرفیت و انرژی لازم برای فرآیند برندینگ را دارید. بعد برندسازی را شروع کنید.
این مهم است که ایمان داشته باشید برند شما موفق خواهد بود؛ و مهمتر این است که در طول فرآیند به این باور متعهد باشید و از همهی اینها مهمتر، اینکه صبر داشته باشید!
ترس از خرج کردن بیش از حد، طبیعی است! ولی باید بتوانیم موقعیت و نیاز را در کسب و کارمان تشخیص دهیم. البته اکثر این ترسها، بر اساس تجربیات منفی همکاری با متخصصین اشتباه به وجود آمدهاند.
بودجه را میتوان در ابتدای پروژه، با برنامهریزی دقیق و هزینهیابی روشن، معین کرد.
این احتمالاً یکی از مهمترین چالشهاییست که در طول برندینگ با آن مواجه میشوید.
برندسازی، یک کار خلاقانه است؛ و زمانی که چندین نفر در تصمیمگیری برای برندینگ کسب و کارتان دخیل هستند، ممکن است تفاوت نظرهایی به وجود بیاید.
علاوه بر آن، ممکن است با شرایطی مواجه شوید که مشتری، هویت بصری شما را دوست نداشته باشد. از ما میپرسید، این مشکل بزرگتری است!
موضوع مهمی که میتواند استارتآپها و کسبوکارها را زمین بزند محافظه کار بودن است.
متأسفانه افرادی که شرکت خود را با خون دل ساختهاند، اغلب با کسب و کارشان مانند فرزندان خود رفتار میکنند! البته این کاملاً قابل درک است. اما زمانی که افراد بیش از حد به چارچوب کسب و کارشان وابسته میشوند، این وابستگی منجر به مقاومت آنها در برابر هر نوع تغییر شده و در نتیجه، از پیشرفت جلوگیری میکند.
افرادی هم هستند که به فکر برندسازی میافتند و به دنبال تغییر هستند، اما پس از شروع تغییر، خیلی سریع به عادات قدیمی خود برمیگردند. هر تغییری میتواند در ابتدا ترسناک به نظر برسد، اما واقعیت این است که اگر به تغییر نیاز نداشتید، اصلا پروژه برندسازی را آغاز نمیکردید. شما باید پذیرای تغییر باشید!
با ورود به دنیای تجارت، همه اتفاقات خیلی سریع به نظر میآیند و شاید انتظار داشته باشید برندسازی هم با همین روال پیش برود. ولی راستش را بخواهید اینطور نیست! فقط در فیلمهای هالیوودی است که در طول چند هفته یک برند را راه اندازی کرده و به محبوبیت و فروش بالا میرسند!
واقعیت این است که شما، باید زمان لازم را برای تحقیقات و طراحی استراتژی بگذارید. بعد از این دو مرحلهی مهم است که تازه میتوانید به هویت بصری برند، و نحوهی اجرای استراتژی فکر کنید! اینجا، تازه در قدم اول فرآیند برندسازی هستید. شما باید دائم استراتژیهای قدیمی را بررسی کرده و برای توسعه برندتان، فرآیندهای قبل را بهبود بخشید!
عجله، باعث میشود شما هیچوقت به نتایج دلخواهتان نرسید. بنابراین اگر میخواهید کسب و کارتان را از طریق برندسازی بهبود و توسعه بدهید، خودتان را آماده کنید! در این فرآیند شما باید هرچقدر که لازم است وقت و انرژی صرف کنید.
فکر میکنید چه زمانی، زمان مناسب برای کمک گرفتن از یک متخصص در زمینه برندسازی است؟ منتظر هستید به یک موفقیت بزرگ در کسب و کارتان برسید، سپس به فکر برندینگ باشید؟ یا یک شکست بزرگ را تجربه کنید و برندینگ، برایتان اهمیت پیدا کند؟! ما کسب و کارهای زیادی را دیدهایم که به دلایل مختلف (و قطعاً اشتباه!) برندینگ را کنار گذاشته یا دائم به تعویق انداختهاند. از ما میشنوید، هنگامی که دکمه شروع کسب و کار خود را فشار میدهید، برندسازی هم باید آغاز شود!
سوالات متداول
خیر! طراحی لوگو، تنها یکی از جنبههای متعدد فرآیند برندسازی است.
درباره شرایط فعلی کسب و کارمان، رقبا، مخاطبان و بازار هدف.
هدف شما را مشخص میکند، باعث جذب سرمایه میشود و آگاهی را نسبت به برند افزایش میدهد.انتظار موفقیت داشته باشید!
محتوای این بلاگ توسط کارشناسان تایید شده است.
با تشکر از شما برای زمانی که صرف مطالعه این محتوا کردید.
تیم تولید محتوا | آژانس خلاقیت نبض مارکتینگ
مطالعه بیشتر
یک پاسخ
سلام
از خواندن مقاله شما بسیار لذت بردم